زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها با سر مطهر سیدالشهدا علیهالسلام
کربلا را می سرود این بار، روی نیزه ها با دو صد ایهام معنیدار، روی نیزه ها نینوایی شعر او از نای هـفـتاد و دو نی مثل یک ترجیع شد تکرار، روی نیزه ها چوب خشک نی به هفتاد و دو گل آذین شده ست لالهها را سر به سر بشمار، روی نیزه ها زخمی داغند این گلهای پرپر، ای نسیم! پـای خود آرامتر بگـذار روی نیـزه ها یا بر این نیزار خون امشب متاب ای ماهتاب یا قـدم آهـسـته تر بـردار روی نیـزه ها قافله در رجعت سرخ است و جاده فتنه جوش چـشم میر کاروان، بیدار روی نیزه ها زنگـیان آئـیـنه میبـندند بر نی، یا خـدا پرده بر میدارد از رخسار روی نیزه ها؟ صوت قرآن است این؟ یا با خدا در گفتوگوست رو به رو، بیپرده، در انظار روی نیزهها یاد داری آسمان؟ با اختران، خورشید گفت: وعدۀ دیدارمان: این بار روی نیزه ها؟! با برادر گفت زینب: راه دین هـموار شد گر چه راه توست ناهموار روی نیزه ها ای دلیل کاروان! لختی بران از کوچهها بلکه افـتـد سـایـۀ دیـوار روی نـیزه ها صحنۀ اوج و عروج است و طلوع روشنی سیر کن سیـر تجـلّی زار روی نیزه ها چشم ما آئینه آسا غرق حیرت شد چو دید آن همه خورشید اختربار روی نیزه ها |